آغاز ماه محرم، مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
زمین انداختم در روضهات بار گناهم را و شستم با گلابِ چشمِ خود روی سیاهم را هزار و چارصد سال از تو دور افتادهام؛ اما به هیئت میشوم سرباز، شاهِ کم سپاهم را به یاری آمدم با لشکری از قطرههای اشک نگیر از چشمهای پر گناهِ من سلاحم را محـرّم تا محـرّم را عـزادارم بـرای تو به شوق روضهات گم کردم آقا سال و ماهم را هوای چشمهای خیسِ خود را داشتم ارباب اگر از سارقانِ اشک، دزدیدم نگاهم را من از دیوارهای تکیهات هم خیرها دیدم نخواهم داد، حتی آجری از تکیهگاهم را همیشه سایۀ دستِ تو را روی سرم دارم هـمیشه آرزو کردم ببـوسم سرپـناهم را |